چایِ داغی که دلم بود به دستت دادم

آنقدر سرد شدم،از دهنت افتادم

و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد

و زمان چَنبره زد کار به دستم بدهد

تو نباشی من از آینده ی خود پیرترم

از خر زخمیِ ابلیس زمین گیر ترم

تو نباشی من از اعماق غرورم دورم

زیر بیرحم ترین زاویه ی ساطورم

من شــــــــاهدِ نابودی دنیای منم
بــــــــاید بروم دست به کاری بزنم !

علیرضاآذر


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها